آن زمان هنوز خبری از لندکروز یا شاسیهای امروزی نبود. اگر هم بود هیچکدام در شاسی بودن، آفرود، قلدری، پُرزوری و بلندبالایی به پای «بلیزر» نمیرسیدند! مردم کوچه و بازار البته آن زمان اینجور ماشینها را کمتر میشناختند و چیزی هم دربارهاش نمیدانستند. همانطور که حالا، حتی آنهایی که خودشان ماشین را برای ورود امام(ره) آماده کرده بودند، نمیدانند «بلیزر» سال ۵۷ کجاست و چه بلایی سرش آمده است.
ای دل غافل
اولینبار خیلی دیر، ۱۰ یا ۱۲سال پس از سال۵۷ برخیها یادشان آمد که ای دل غافل! کاش شاسی بلند خاص دوران انقلاب را از همان سال ۵۷ یا فوقش ۵۸ به عنوان یادگار ارزشمند روز ورود امام(ره)، به عنوان ماشین انقلاب یا هر عنوان دیگری به موزه میبردند و مثل دستهگل، تمیز نگهش میداشتند. مدتی که از رحلت امام(ره) گذشت و مؤسسه حفظ آثار تشکیل شد، جستوجو برای پیدا کردن «بلیزر» هم شروع شد.
اولینبار خیلی دیر، ۱۰ یا ۱۲سال پس از سال۵۷ برخیها یادشان آمد که ای دل غافل! کاش شاسی بلند خاص دوران انقلاب را از همان سال ۵۷ یا فوقش ۵۸ به عنوان یادگار ارزشمند روز ورود امام(ره)، به عنوان ماشین انقلاب یا هر عنوان دیگری به موزه میبردند و مثل دستهگل، تمیز نگهش میداشتند. مدتی که از رحلت امام(ره) گذشت و مؤسسه حفظ آثار تشکیل شد، جستوجو برای پیدا کردن «بلیزر» هم شروع شد.
البته وقتی غفلتهایی از این دست را میگذاریم کنار دغدغهها، اولویتها، دلهرهها، خطرها، مشکلات جنگ تحمیلی و... دو سه سال اول پس از انقلاب، انصاف میدهیم که انقلابیها خیلی کارهای مهمتری برای انجام دادن داشتهاند. خب... نتیجه این غفلت بدیهی و ناگزیر این شده که چه نسلاولیها، چه وسطیها و چه نسل امروز چیز زیادی درباره «بلیزر» و پیشینه و سرنوشت نهاییاش نداند. مثلاً اگر راننده روز ۱۲ بهمن (رفیقدوست) در کتاب خاطراتش کلی درباره «بلیزر» حرف نزده بود الان من و شما نمیدانستیم مالک اصلی این خودرو دوستداشتنی فردی به نام «علی مجمع الصنایع» بوده که کارگاه تولید و مجموعه توزیع قطعات یدکی داشته، بلیزر را از چند روز قبل در اختیار «رفیقدوست» گذاشته تا برای مراسم استقبال و انتقال امام(ره) از فرودگاه استفاده شود.
البته با توجه به سوابق انقلابی مالک خودرو و ارادتش به امام و انقلاب توقع هم نداشته حتماً بلیزرش از مراسم جان سالم به در ببرد و مثل روز اول به او برگردانده شود. رفیقدوست میگوید: مخارج آماده کردن ماشین را هم خود آقای مجمعالصنایع داده بود... دادیم درهای عقب را از داخل یک لایه فولادی نصب کردند و با هزار زحمت برایش دو قطعه شیشه ضدگلوله توی شرکت «مینرال» پیدا کرده و همان عقب، جایی که امام(ره) قرار بود بنشینند، نصب کردیم... چیزی مثل اتاقک هم عقبش درست کردیم که کسی مثل محافظ در آن بنشیند...». امام(ره) هم البته بیخیال حفاظت و امنیت و شیشه ضدگلوله شده و برخلاف پیشبینی، صندلی جلو کنار راننده مینشینند!
پژوهش بلیزری
پس از رحلت امام(ره) مؤسسه حفظ آثار و رفیقدوست به هر دری میزنند رد و نشانی از بلیزر پیدا نمیکنند. خودرویی که روز ۱۲ بهمن ۵۷ با دنده یک و دو توانسته بود جمعیت را بشکافد و امام(ره) و مردمی که از سروکله ماشین بالا میرفتند را به بهشت زهرا برساند، در مقصد از نفس افتاده و دیگر تکان نخورده بود. جوری که وقتی هلیکوپتر در فاصله دورتر نشست، جمعیت، ماشین را با سرنشینانش بلند کردند و کنار هلیکوپتر به زمین گذاشتند! رفیقدوست و رفیقش «مرتضی حسینی» بلیزر را هرطور بود راه انداخته و بدون امام(ره) به مدرسه رفاه رساندند. یکی دو ماه مسئولیت و رانندگیاش کماکان با رفیقدوست بود، چند ماهی هم به فرد دیگری سپرده شد و بالاخره آن را لابد درب و داغان به صاحبش برگرداندند. دوران فراموشی بلیزر هم درست از همین زمان شروع میشود. مرحوم مجمعالصنایع بعدها آن را میفروشد، چند دست دیگر هم معامله میشود و رد و نشان ماشین انگار کمرنگتر و گمتر میشود!
پیگیریهای مؤسسه حفظ آثار و دیگران در دهه ۷۰ و ۸۰ به جایی نمیرسد و کسی دیگر بلیزر را نمیبیند. محسن رفیقدوست هم سال ۱۳۹۳ میگوید بلیزری که در مجموعه مرقد امام(ره) نگهداری میشود، بلیزر معروف انقلاب نیست. بروبچههای «همشهری» یک بار سال ۱۳۹۷ و بار دیگر همین پارسال به فکر میافتند یکبار دیگر رد ماشین انقلاب را بزنند. مطلبی که قرار بوده فقط یک گزارش مختصر باشد، به قول خودشان به یک پژوهش تبدیل میشود: «داستان سرنوشتساز بلیزر آبی البته کار سادهای نبود. برای پیدا کردن سرنخها ابتدا باید سراغ پژوهشگران حوزه خودروهای کلاسیک میرفتیم. بعد نوبت به مالکان قدیمی بلیزر معروف رسید تا بدانیم این خودرو را به چه کسانی فروختهاند اما داستان به این سادگی هم نبود. لابهلای پرسوجوهای مکرر و جستوجوهایی که برای یافتن ردی از خودرو امام(ره) انجام شد، به مراکز و بنیادهای دولتی و غیردولتی هم سر زدیم و...».
ما هم امیدواریم
یافتن فرزند مالک اولیه بلیزر، یافتن فردی که یک بار با آن به کربلا سفر کرده بود، صحبت با کسبه خیابان چراغ برق تهران، کمک گرفتن از کارشناسان خودروهای کلاسیک، اطلاع از چند بار فروخته شدن خودرو، اوراق کردن و فروختن لوازم یدکی آن و... در نهایت خبرنگاران همشهری را به بلیزری که در یکی از باغهای متروکه اطراف تهران به حال خود رها شده و البته چیز زیادی هم از آن باقی نمانده، میرساند. حدس و گمانها و برخی شواهد میگویند ممکن است این همان بلیزر باشد.
موضوع به موزه خودروهای کلاسیک بنیاد مستضعفان اطلاع داده میشود. دغدغه برخی مسئولان بنیاد اما این است اگر هرگونه اطلاعاتی درباره این خودرو، منتشر شود، ممکن است قیمت آن بهصورت تصاعدی افزایش پیدا کند! مسئول مربوط در عین حال اعلام آمادگی میکند اگر بلیزر واقعاً بلیزر انقلاب باشد اقدامات لازم برای انتقالش را فراهم کند. مسئولان و منابع دیگر البته معتقدند اگر این همان خودرو باشد ارگانهایی هستند که زحمت انتقال آن را به موزه بکشند. گزارشگران همشهری هم در پایان مطلبشان اظهار امیدواری میکنند بلیزر پیدا شده، تا بهمن ۱۴۰۱ به موزه انتقال داده شود. ما هم امیدواریم سال گذشته اگر نشد، امسال یا سال آینده، در صورتی که چیزی از بلیزر یافت شده باقی مانده بود و اصالتش هم ثابت شد، کسی مسئولیت انتقال آن به موزه و بازسازیاش را به عهده بگیرد.
پژوهش بلیزری
پس از رحلت امام(ره) مؤسسه حفظ آثار و رفیقدوست به هر دری میزنند رد و نشانی از بلیزر پیدا نمیکنند. خودرویی که روز ۱۲ بهمن ۵۷ با دنده یک و دو توانسته بود جمعیت را بشکافد و امام(ره) و مردمی که از سروکله ماشین بالا میرفتند را به بهشت زهرا برساند، در مقصد از نفس افتاده و دیگر تکان نخورده بود. جوری که وقتی هلیکوپتر در فاصله دورتر نشست، جمعیت، ماشین را با سرنشینانش بلند کردند و کنار هلیکوپتر به زمین گذاشتند! رفیقدوست و رفیقش «مرتضی حسینی» بلیزر را هرطور بود راه انداخته و بدون امام(ره) به مدرسه رفاه رساندند. یکی دو ماه مسئولیت و رانندگیاش کماکان با رفیقدوست بود، چند ماهی هم به فرد دیگری سپرده شد و بالاخره آن را لابد درب و داغان به صاحبش برگرداندند. دوران فراموشی بلیزر هم درست از همین زمان شروع میشود. مرحوم مجمعالصنایع بعدها آن را میفروشد، چند دست دیگر هم معامله میشود و رد و نشان ماشین انگار کمرنگتر و گمتر میشود!
پیگیریهای مؤسسه حفظ آثار و دیگران در دهه ۷۰ و ۸۰ به جایی نمیرسد و کسی دیگر بلیزر را نمیبیند. محسن رفیقدوست هم سال ۱۳۹۳ میگوید بلیزری که در مجموعه مرقد امام(ره) نگهداری میشود، بلیزر معروف انقلاب نیست. بروبچههای «همشهری» یک بار سال ۱۳۹۷ و بار دیگر همین پارسال به فکر میافتند یکبار دیگر رد ماشین انقلاب را بزنند. مطلبی که قرار بوده فقط یک گزارش مختصر باشد، به قول خودشان به یک پژوهش تبدیل میشود: «داستان سرنوشتساز بلیزر آبی البته کار سادهای نبود. برای پیدا کردن سرنخها ابتدا باید سراغ پژوهشگران حوزه خودروهای کلاسیک میرفتیم. بعد نوبت به مالکان قدیمی بلیزر معروف رسید تا بدانیم این خودرو را به چه کسانی فروختهاند اما داستان به این سادگی هم نبود. لابهلای پرسوجوهای مکرر و جستوجوهایی که برای یافتن ردی از خودرو امام(ره) انجام شد، به مراکز و بنیادهای دولتی و غیردولتی هم سر زدیم و...».
ما هم امیدواریم
یافتن فرزند مالک اولیه بلیزر، یافتن فردی که یک بار با آن به کربلا سفر کرده بود، صحبت با کسبه خیابان چراغ برق تهران، کمک گرفتن از کارشناسان خودروهای کلاسیک، اطلاع از چند بار فروخته شدن خودرو، اوراق کردن و فروختن لوازم یدکی آن و... در نهایت خبرنگاران همشهری را به بلیزری که در یکی از باغهای متروکه اطراف تهران به حال خود رها شده و البته چیز زیادی هم از آن باقی نمانده، میرساند. حدس و گمانها و برخی شواهد میگویند ممکن است این همان بلیزر باشد.
موضوع به موزه خودروهای کلاسیک بنیاد مستضعفان اطلاع داده میشود. دغدغه برخی مسئولان بنیاد اما این است اگر هرگونه اطلاعاتی درباره این خودرو، منتشر شود، ممکن است قیمت آن بهصورت تصاعدی افزایش پیدا کند! مسئول مربوط در عین حال اعلام آمادگی میکند اگر بلیزر واقعاً بلیزر انقلاب باشد اقدامات لازم برای انتقالش را فراهم کند. مسئولان و منابع دیگر البته معتقدند اگر این همان خودرو باشد ارگانهایی هستند که زحمت انتقال آن را به موزه بکشند. گزارشگران همشهری هم در پایان مطلبشان اظهار امیدواری میکنند بلیزر پیدا شده، تا بهمن ۱۴۰۱ به موزه انتقال داده شود. ما هم امیدواریم سال گذشته اگر نشد، امسال یا سال آینده، در صورتی که چیزی از بلیزر یافت شده باقی مانده بود و اصالتش هم ثابت شد، کسی مسئولیت انتقال آن به موزه و بازسازیاش را به عهده بگیرد.
خبرنگار: مجید تربتزاده
نظر شما